جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با خیریت

خیریت

خیریت
خوبی. بهبود. سلامت. عافیت. (ناظم الاطباء). نیکویی: امیر خالی کرد با خواجه... و گفت حدیث بوسهل تمام شد و خیریت بود که مرد نمیگذاشت که صلاحی پیدا آید. (تاریخ بیهقی). ایزد عزوجل خیر و خیریت بدین حرکت مقرون کناد. (تاریخ بیهقی) ، خلاص. رستگاری. امنیت. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

خیریه

خیریه
نیکویی، شادکامی، رستگاری، آزادگی مونث خیری وابسته به خیر: امور خیریه (کالرهایی که نفع و خیر خلق در آن باشد)
فرهنگ لغت هوشیار

خیرات

خیرات
چیزهایی که نفع و فایدۀ آن به مردم می رسد، کارهای نیکو، اجرهای اخروی
خیرات کردن: انفاق کردن چیزی در راه خدا
خیرات
فرهنگ فارسی عمید

غیریت

غیریت
اختلاف و مباینت، بودن یکی از دو چیز یا دو امر خلاف دیگری
غیریت
فرهنگ فارسی عمید

غیریت

غیریت
کنش ساخته فارسی گویان دو گانگی بینونت دوگانگی تغییر، مقابل هوهویت است و به چند قسم تقسیم می شود که عبارتند از: غیریت در جنس غیریت در نوع غیریت در فصل و غیریت در عرض
فرهنگ لغت هوشیار

خیریه

خیریه
مؤنث خیری، وابسته به خیر، امور خیریه (کارهایی که نفع و خیر همه در آن باشد)
خیریه
فرهنگ فارسی معین