جدول جو
جدول جو

معنی خاک زاد

خاک زاد
زاده شده از خاک، برای مثال نشاید بنی آدم خاک زاد / که در سر کند کبر و تندیّ و باد (سعدی - ۱۷۳)، کنایه از لقبی که گوینده برای اظهار فروتنی و تواضع به خود می دهد، خاکسار
تصویری از خاک زاد
تصویر خاک زاد
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با خاک زاد

خاک زاد

خاک زاد
خاک نژاد، (آنندراج) :
ببین کاتشین کرمک خاکزاد
جواب از سر روشنائی چه داد،
سعدی
لغت نامه دهخدا

پاک زاد

پاک زاد
کسی که دارای اصل و نسب صحیح است، پاک زاده، پاک نژاد، حلال زاده، نجیب، اصیل
پاک زاد
فرهنگ فارسی عمید

خانه زاد

خانه زاد
فرزند خدمتگزار (نوکر یا کلفت) که در منزل مخدوم (آقا ارباب) متولد شده
فرهنگ لغت هوشیار

خاک پاش

خاک پاش
آنکه یا آنچه گرد و خاک به هوا می پراکند، کنایه از مردم آزار
خاک پاش
فرهنگ فارسی عمید

خانه زاد

خانه زاد
خدمتکاری که در خانۀ ارباب خود متولد شده، بومی، کنایه از حاصل
خانه زاد
فرهنگ فارسی عمید

خانه زاد

خانه زاد
فرزند خدمتکار که در خانه ارباب به دنیا آمده باشد
خانه زاد
فرهنگ فارسی معین

خاک دان

خاک دان
محل ریختن خاک و خاکروبه، مزبله، کنایه از دنیا، جهان عالم
خاک دان
فرهنگ فارسی معین