معنی تیمارخواره - فرهنگ فارسی عمید
معنی تیمارخواره
- تیمارخواره
- غمگین، اندوهگین، برای مثال تنت قارون شده ست و جانت مفلس / یکی شاد و دگر تیمارخواره (ناصرخسرو - ۴۶۱)
تصویر تیمارخواره
فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با تیمارخواره
تیمارخواره
- تیمارخواره
- تیمارخوار. غمگین:
تنت قارون شده ست و جانت مفلس
یکی شاد و دگر تیمارخواره.
ناصرخسرو
لغت نامه دهخدا
تیمارخواری
- تیمارخواری
- عمل تیمارخوار. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) :
هلاکم کردی از تیمارخواری
عفاک اﷲ زهی تیمارداری.
نظامی
لغت نامه دهخدا
تیمارخوار
- تیمارخوار
- غمین. اندوهگین. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) :
کفیدش دل از غم چو یک کفته نار
کفیده شود سنگ تیمارخوار.
رودکی (از یادداشت ایضاً).
، تیماری. (انجمن آرا) (آنندراج). رجوع به همین کلمه شود
لغت نامه دهخدا
تیمارخانه
- تیمارخانه
- بیمارستان و بیمارخانه. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا