معنی آب بند آب بند کسی که یخ می سازد، آنکه بستنی و پالوده یا ماست و پنیر و خامه درست می کند، سد تصویر آب بند فرهنگ فارسی عمید
آب بند آب بند آنکه آبرا بندکند، آنکه آب در ظرفی ریزد، آنکه ماست و پنیر و سر شیر و خامه سازد، آنکه درزهای ظروف فلزی را با موم مذاب یا قلعی سد کند، آنکه یخ گیرد، دستگاهی مجهز بدرهای متحرک که برای حرکت کشتیها بین دو نقطه رودخانه که هم ارتفاع نیستند بکار رود فرهنگ لغت هوشیار
آب بند آب بند سَّد، کسی که ماست و پنیر و مانند آن را درست می کند، کسی که تَرَک ظروف شکسته را می گرفت فرهنگ فارسی معین