جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با متعاهد

متعاهد

متعاهد
هم عهد و هم وثاق و متحد. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). ج، متعاهدین. (ناظم الاطباء). و رجوع به تعاهد شود
لغت نامه دهخدا

متناهد

متناهد
مسافران که هر کسی چیزی از نفقه بیرون آورد برابر یکدیگر. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). هر یک از مسافران که چیزی از انبان خود بیرون آورند. (ناظم الاطباء). و رجوع به تناهد شود
لغت نامه دهخدا

متعاود

متعاود
گروهان بر یکدیگر برگردندۀ در جنگ و جز آن. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، میل کننده. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب). و رجوع به تعاود شود
لغت نامه دهخدا