معنی گسسته خرد - فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با گسسته خرد
گسسته خرد
- گسسته خرد
- کم خرد بی عقل: از اویی بهر دو سرای ارجمند گسسته خرد پای دارد ببند خ
فرهنگ لغت هوشیار
گسسته خرد
- گسسته خرد
- کم عقل. بی خرد. نادان:
از اویی به هر دو سرای ارجمند
گسسته خرد پای دارد به بند.
فردوسی.
بدو گفت گیو ای گسسته خرد
سخن زین نشان خودکی اندرخورد؟
فردوسی
لغت نامه دهخدا