معنی گران خو - فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با گران خو
گران خوی
گران خوی
کنایه از مخالف و ناساز و بر این قیاس گران بودن خوی: از بس که تو را خوی به عشاق گران است بیقدر متاع سر بازار تو جان است. شیخ العارفین (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
گران رو
گران رو
کندرو. کند در رفتار. بطی ءالسیر: زیرا که فرودین سبک روتر بود و به گران روتر همی رسد. (التفهیم). رخت رها کن که گران رو کسی کز سبکی زود به منزل رسی. نظامی. و چون ماه گران رو باشد... گویند که قمر تقصیر کرد و اگر قمر سبک رو باشد... (جهان دانش ص 114)
لغت نامه دهخدا
گران خیز
گران خیز
آنکه دیر از جا برخیزد، دیرجنب، برای مِثال از گران خیزان خواب صبح فصل گل مباش / می رسد خوابی که بیداری فراموشت شود (رضی دانش - لغتنامه - گران خیز)
فرهنگ فارسی عمید
گران خسب
گران خسب
آنکه دیر به خواب رود و دیر بیدار شود، گران خواب، برای مِثال صبح گران خسب سبک خیز شد / دشنه به دست از پی خون ریز شد (نظامی۱ - ۳۵)
فرهنگ فارسی عمید
گران ور
گران ور
کندرو بطی السیر بطی الحرکه: ... زیرا که فرودین سبکروتر بود و بگرانروتر همی رسد
فرهنگ لغت هوشیار
جدول جو جستجوی پیشرفته در مجموعه فرهنگ لغت، دیکشنری و دایره المعارف گوناگون
© 2025 | تمامی خدمات جدول جو رایگان است.