جدول جو
جدول جو

معنی کاربشول

کاربشول
کارساز، کاردان، برای مثال کاربشولی که خردکیش شد / از سر تدبیر و خرد پیش شد (ابوشکور - شاعران بی دیوان - ۹۰)
تصویری از کاربشول
تصویر کاربشول
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با کاربشول

کاربشول

کاربشول
کاربشولنده، آن که کاری را انجام دهد، گزارنده کارها، کار ساز
کاربشول
فرهنگ فارسی معین

کار بشول

کار بشول
آنکه کاری را انجام دهد گزارنده کارها کار ساز: (کار بشولی که خرد کیش شد از سر تدبیر و خرد پیش شد) (رودکی)
کار بشول
فرهنگ لغت هوشیار

کارنیول

کارنیول
ایالت قدیم اطریش که سکنۀ آن اسلون ها هستند. در 1919 بین یوگوسلاوی و ایتالیا تقسیم شد. پایتخت آن لیوبلیانا (به آلمانی لیباخ) میباشد
لغت نامه دهخدا