جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با سیصد

سیصد

سیصد
سه بار صد. 300. دویست بعلاوۀ صد. (فرهنگ فارسی معین) : و آن هفت کنیز و سیصد زن که داشت... (قصص الانبیاء) ، کنایه از بسیار. (آنندراج). هر عدد بسیاری. (ناظم الاطباء) :
نگاری خنده لب کو را بود در زلف سیصد چین
چنو یک بت نبیند کس بچین و قندهار اندر.
امیرمعزی (از آنندراج).
تا یکی خم بشکند ریزه شود سیصد سبو
تا مرد پیری به پیش او مرد سیصد کلوک.
عسجدی (دیوان چ طاهری شهاب ص 29)
لغت نامه دهخدا

سید

سید
سرور، آقا، افرادی که نسب شان به پیغمبر (ص) می رسد
سید المرسلین: سرور فرستادگان (خدا) لقب محمد رسوالله (ص)
سیدُ الشُهَدا، سرور شهیدان: لقب حمزه عموی پیامبر اسلام، به ویژه لقب امام حسین (ع) امام سوم شیعیان
سید
فرهنگ فارسی معین

سید

سید
عنوان هر یک از اولاد حضرت رسول، از نسل امیرالمؤمنین علی و فاطمۀ زهرا، برای مِثال به نسبت از تو پیامبر بنازد ای سید / که از بقای نسب ذات توست حاصل او (خاقانی - ۹۱۷)
مهتر، سرور، بزرگ، آقا، برای مِثال نماند به عصیان کسی در گرو / که دارد چنین سیدی پیشرو (سعدی۲ - ۱۴۹) پیامبر اسلام، برای مِثال سزد گر به دورش بنازم چنان / که سید به دوران نوشیروان (سعدی۲ - ۱۵۱)
سید
فرهنگ فارسی عمید