معنی سردرهوا سردرهوا سرگردان، آشفته، برای مثال داشتم چون سرو از آزادگی امیدها / من چه دانستم چنین سردرهوا خواهم شدن (صائب - لغت نامه - سردرهوا) تصویر سردرهوا فرهنگ فارسی عمید