جدول جو
جدول جو

معنی هزارتابه

هزارتابه
آفتاب، خورشید، برای مثال تا می تابد هزارتابه / از گنبد این بلندطارم (سیف الدین اسفرنگی - لغتنامه - هزارتابه)
تصویری از هزارتابه
تصویر هزارتابه
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با هزارتابه

هزارتابه

هزارتابه
آفتاب، خورشید: (تامی تابد هزارتابه ازگنبد این بلندتارم) (سیف اسفرنگ رشیدی)
هزارتابه
فرهنگ لغت هوشیار

هزارتابه

هزارتابه
مُرَکَّب اَز: هزار + تاب + َه، پساوند اتصاف و نسبت یا پساوند فاعلی، (حاشیۀ برهان چ معین)، نامی از نامهای آفتاب. (انجمن آرا) (برهان) :
تا می تابد هزارتابه
از گنبد این بلند طارم.
سیف اسفرنگ (دیوان ص 333)
لغت نامه دهخدا

هزارساله

هزارساله
منسوب ومربوط به (هزارسال) کسی یاچیزی که هزارسال ازعمر یاپیدایش وی گذشته باشد، یا راه هزارساله. راهی که در هزارسال باید پیموده شود: (ذروه کاخ رتبتت راست زفرط ارتفاع راهروان وهم را راه هزارساله بادخ) (حافظ)
فرهنگ لغت هوشیار

هزاردانه

هزاردانه
خوشه ای که دارای دانه های بسیار بود، سبحه ای که دارای هزاردانه یاقریب به آن باشد، گل صدبرگ
فرهنگ لغت هوشیار

هزارپایه

هزارپایه
جانوری که ازشاخه بندپاییان که رده خاصی رابوجوردمی آورد. این جانور دارای بدنی دراز است که ازعده زیادی قطعات پهلوی هم ساخته شده وچون اینقطعات کاملا شبیه به یکدیگرند بشخیص سینه وشکم ممکن نیست عده قطعات بدن این جانور در گونه های مختلف خیلی متغیراستو ممکنست تا 200 عدد برسد وبرروی هریک ازاین قطعات یک یادوزوج پاواقع است. سرحیوان دارای 5 زوج زائده است یعنی یک زوج شاخک که درجلودهان است وچهارزوج زائده های دهانی (یکزوج لب فوقانی بالابر که آنرادومین زوج شاخک ها میدانند ویک زوج ماندیبول ودوزوج آرواره) درهزارپایان گوشت خوار اولین زوج پاهای سینه ای مجاوردهانقراردارد ومانندپاهای آرواره ای عمل میکندوباین جهت هرکدام بقلاب خمیده ای ختم شده که با یک غده سمی ارتباط دارد معمولا هزارپایانی که علفخوارند هرقطعه ازبدنشان دارای دوزوج پا میباشندوهزارپایان گوشتخوار درهرقطعه ازبدنشان داراییک زوج پامیباشند، هزارپایه سدپا سدپایه، گوش خزک: (دست و پا بریدهایهزارپایی رابکشت)
فرهنگ لغت هوشیار

هزارخانه

هزارخانه
هزارلا، بخش سوم معده نشخوارکنندگان که داخل آن لایه لایه است، هزارتو
هزارخانه
فرهنگ فارسی معین