ده کوچکی است از بخش راین شهرستان بم واقع در 4000 گزی شمال راین و 2000 گزی باختر فرعی راین به نی بید. سکنۀ آن 3 خانوار است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
سِرگین گَردان، حشره ای سیاه و پِردار، بزرگ تر از سوسک های خانگی که در بیابان های گرم پیدا می شود و بیشتر روی سرگین حیوانات می نشیند و آنرا با چرخاندن حمل میکند، سِرگین غَلتان، سِرگین گَردانَک، خَروَک، خَبَزدو، خَبَزدوک، خَزدوک، کَوَزدوک، چَلاک، چَلانَک، کَستَل، گوگار، تسینه گوگال، گوگَردانَک، بالش مار، کَوَز، جُعَل، قُرُنبا
دوشاب: نتوان ساخت از کدو گوداب نه ز ریکاسه جامه سنجاب. (عنصری)، آشی است که از گوشت و برنج و نخود و مغز گردکان پزند و قاتق آنرا سرکه و دوشاب کنند آش حبشی: گندمم امید دادی و کرنجم وعده داد کز تو هم وز تخیل می پزم گوداب و کشک. (سوزنی)، لکه زردی که بهنگام خشک کردن لباس بر اثر عدم مواظبت برآن افتد اشگو، لکه زردی که در گچ دیوار افتد