جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با کشیک چی

کشیکچی

کشیکچی
ترکی پاسپا (گویش گیلکی) نگهبان مراقب پاسدار: (شاهزاده از آن غافل افتاد که در آن شب اضداد او کشیکچی اند و محتمل است که دروب دولتخانه مسدود ساخته)
کشیکچی
فرهنگ لغت هوشیار

کشیکچی

کشیکچی
حارس. پاسبان. قراول. (ناظم الاطباء) : بدانکه اهالی فارس را در قدیم الایام عادت این بوده که هرآنچه از مردم در کوچه به سرقت برده شود از کشیکچیان گرفته شود و بدین واسطه ایشان بیدار و هوشیار بوده مردم را محافظت می نمود. (قاموس کتاب مقدس).
- کشیک چی باشی، رئیس قراولان.
، پلیس. (یادداشت مؤلف) ، دشنامی است به معنی سردمدار. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا

کشکچی

کشکچی
نگهبان مراقب پاسدار: (شاهزاده از آن غافل افتاد که در آن شب اضداد او کشیکچی اند و محتمل است که دروب دولتخانه مسدود ساخته)
کشکچی
فرهنگ لغت هوشیار

کشکچی

کشکچی
مُرَکَّب اَز: کشک = کشیک + چی پسوند نسبت ترکی، کشیکچی. پاسبان. (از غیاث اللغات) (از آنندراج)، رجوع به کشیکچی شود
لغت نامه دهخدا

کی چی

کی چی
دهی از دهستان کرارج است که در بخش حومه شهرستان اصفهان واقع است و 447 تن سکنه و یک بقعۀ قدیمی دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا