لوچ، کسی که چشمش پیچیده باشد، کژبین، چپ چشم، چشم گشته، کج چشم، گاج، گاژ، کاج، کاچ، کوچ، کلیک، کلاژ، کلاژه، کلاج، احول، دوبین آنکه به جنبه های منفی چیزی توجه می کند، بد اندیش
که کج بیند. احول. لوچ. کاج. (ناظم الاطباء) ، آنکه خطا بیند. کسی که به خطا نگرد. (فرهنگ فارسی معین) : نیست کج بین را ز ناز آن بهشتی رو خبر ورنه هر چین جبین آغوش حوردیگرست. صائب (از آنندراج)