معنی طمع برداشتن - فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با طمع برداشتن
طمع برداشتن
طمع برداشتن
طمع بریدن. ترک آز: آنکه او انعام از من بازگیرد تو نه ای و آنکه او از تو طمع بردارد آن هم من نیم. مجیرالدین بیلقانی
لغت نامه دهخدا
طرح برداشتن
طرح برداشتن
نمونه برداشتن پیرنگ برداشتن هنداخ برداشتن نشانه برداشتن (از خانه و مانند آن) الگو برداشتن گرده برداشتن (از روی کسی یا چیزی)
فرهنگ لغت هوشیار
تمتع برداشتن
تمتع برداشتن
تمتع بردن. تمتع گرفتن. تمتع یافتن: نشد زگرد یتیمی نصیب هیچ گهر تمتعی که دل از حظ دلستان برداشت. صائب (از آنندراج). رجوع به تمتع و دیگر ترکیبهای آن شود
لغت نامه دهخدا
طرف برداشتن
طرف برداشتن
بمعنی طرف بستن: با اهل سخن نشین و طرفی بردار از کیسۀ عمر نقد صرفی بردار در معرکۀ هنر به نیروی سخن با تیغزبانی سر حرفی بردار. محسن تأثیر (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
طرح برداشتن
طرح برداشتن
نقل برداشتن، مثلاً خانه ای را دیده، مثل آن خانه ای سازند، گویند از خانه فلان کس طرح برداشته ایم: ما صنم خانه عشقیم خلیلی باشد که ز بت خانه ما طرح حرم بردارد. سالک یزدی (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
دم برداشتن
دم برداشتن
دم گرفتن چنانکه اسب و شتر کنند. بلند کردن دم. (یادداشت مؤلف) : اکتیار، دم برداشتن ناقه وقت گشنی یا دم برداشتن اسب در دویدن. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
جدول جو جستجوی پیشرفته در مجموعه فرهنگ لغت، دیکشنری و دایره المعارف گوناگون
© 2025 | تمامی خدمات جدول جو رایگان است.