معنی سریم
- سریم
- فلزی شبیه آهن، قابل تورق و مفتول شدن که در مقابل حرارت با شعلۀ درخشان می سوزد و از آن توری چراغ درست می کنند
واژههای مرتبط با سریم
سلیم
- سلیم
- سالم، دارای قدرت داوری و تشخیص درست، نام چندتن از پادشاهان عثمانی
سریر
- سریر
- تخت پادشاهی، اورنگ
بریم
- بریم
- سپیده دم، گروزه (جماعت مردم)، افسون، گله بزو میش
دریم
- دریم
- خوش اندام خوشگوشت: پسر
سریع
- سریع
- شتابان، تند، پرشتاب، چابک، چالاک، فرز
زریم
- زریم
- بی کس و کار کم خویش
سایم
- سایم
- چرنده جمع سوائم (سوایم)، توضیح چارپایانی که بچرا روند بر حسب عادت مانند: شتر اسب گوسفند
جریم
- جریم
- گناهکار
حریم
- حریم
- پیرامون، گرداگرد، خانه، مکانی که دفاع از آن لازم باشد
