معنی سال خوردگی
سال خوردگی
کهنسالی، پیری
تصویر سال خوردگی
فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با سال خوردگی
سالخوردگی
سالخوردگی
پیری کهن سالی، کهنگی فرسودگی
فرهنگ لغت هوشیار
سالخوردگی
سالخوردگی
پیری، فرسودگی
فرهنگ فارسی معین
سالخوردگی
سالخوردگی
Geriatric
دیکشنری فارسی به انگلیسی
سالخوردگی
سالخوردگی
гериатрический
دیکشنری فارسی به روسی
سالخوردگی
سالخوردگی
geriatrisch
دیکشنری فارسی به آلمانی
سالخوردگی
سالخوردگی
геріатричний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
سالخوردگی
سالخوردگی
geriatrystyczny
دیکشنری فارسی به لهستانی
سالخوردگی
سالخوردگی
老年医学的
دیکشنری فارسی به چینی
سالخوردگی
سالخوردگی
geriátrico
دیکشنری فارسی به پرتغالی