معنی رنجمند - فرهنگ فارسی عمید
معنی رنجمند
- رنجمند
- رنجور، دردمند، برای مثال چو آه سینۀ ایشان ز یارب سحری / تن صحیح مرا کرد رنجمند و سقیم (سوزنی - لغتنامه - رنجمند)
تصویر رنجمند
فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با رنجمند
رنجمند
- رنجمند
- رنجور. دردمند:
چو آه سینۀ ایشان ز یارب سحری
تن صحیح مرا کرد رنجمند وسقیم.
سوزنی
لغت نامه دهخدا