معنی رنجمند رنجمند رنجور، دردمند، برای مثال چو آه سینۀ ایشان ز یارب سحری / تن صحیح مرا کرد رنجمند و سقیم (سوزنی - لغتنامه - رنجمند) تصویر رنجمند فرهنگ فارسی عمید