معنی خون رز خون رز کنایه از شراب، برای مثال مریز خون من ای بت به روزگار خزان / مساعدت کن و با من بریز خون رزان (امیرمعزی - ۵۲۸) تصویر خون رز فرهنگ فارسی عمید
خون رز خون رز خون تاک. خون درخت انگور. کنایه از شراب انگوری باشد. (از برهان) (آنندراج) (از انجمن آرای ناصری) : دوستان خون رزان پنهان کشند از دور و من آشکارا خون مژگان درکشم هر صبحدم. خاقانی. در صبوحش که خون رز ریزد ز آب یخ بسته آتش انگیزد. نظامی لغت نامه دهخدا
خون گرر خون گرر جانوری که خونش گرم باشد، توضیح جانداری که درای حرارت بدن تقریبا ثابت باشد خونگرم محسوب میشود، مهربانی با محبت فرهنگ لغت هوشیار
خون ریزی خون ریزی خارج شدن خون از رگ، کنایه از قتلخون ریزی ماهیانه (ماهانه): در علم زیست شناسی قاعدگی فرهنگ فارسی عمید