جدول جو
جدول جو

معنی جای گیر

جای گیر
پرحجم، جاگیر، کسی یا چیزی که در جایی قرار گرفته و جای خود را محکم کرده باشد، برای مثال بیانی چنان روشن و دلپذیر / که در دل نه، در سنگ شد جای گیر (نظامی۶ - ۱۰۵۹)، کنایه از پذیرفته، مورد قبول، کنایه از مؤثر، جانشین
تصویری از جای گیر
تصویر جای گیر
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با جای گیر

پای گیر

پای گیر
یا پای گیر کسی شدن، ضرر یا جنحه و یا جنایتی بدو تعلق گرفتن
پای گیر
فرهنگ لغت هوشیار

پای گیر

پای گیر
پابند، کنایه از مقید، چیزی که پا به آن گیر کند، کنایه از آنچه انسان به آن گرفتار و پای بند شود
پای گیر
فرهنگ فارسی عمید

بار گیر

بار گیر
حیوانی که بار را حمل کند باربر، ارابه کشتی و اتومبیل باری، هودج کجاوه عماری، ماده هر حیوان
فرهنگ لغت هوشیار