خدو انداختن و افکندن ازدهان چیزی. تفل تفلا فالتفل اقل من البزق و اوله البزق ثم النفث ثم النفخ. و منه تفل الراقی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از آنندراج) (از اقرب الموارد)
ناخوش شدن بوی تن از نابکار داشتن عطر. (از تاج المصادر بیهقی). بدبوی گردیدن و بدبوئی که از ترک طیب باشد. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، تفلت المراءه، خوشبوی گردید آن زن. (از اضداد است). (ناظم الاطباء)