معنی پهلونشین - فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با پهلونشین
پهلونشین
- پهلونشین
- مصاحب و مقرب. (آنندراج). یار. همدم:
آیینه دار روی تو شرم و حیا بسست
پهلونشین سرو تو بند قبا بسست.
صائب
لغت نامه دهخدا
پیل نشین
- پیل نشین
- آنکه بر پیل نشیند کسی که مرکب وی فیل باشد: ملک شیر دلش پیلتن پیل نشین بوسعید بن ابوالقاسم بن ناصردین. (منوچهری)
فرهنگ لغت هوشیار