معنی پرشرم - فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با پرشرم
پرشرم
- پرشرم
- پرآزرم. بسیارحیا:
بیاورد آزادتن دایه ای
یکی پاک و پرشرم و پرمایه ای.
؟
دیدم همه طپان و بی آرام و شوخ چشم
او باز آرمیده و پرشرم و کش خرام.
سوزنی
لغت نامه دهخدا
پرشرر
- پرشرر
- آتشی که جرقۀ بسیار دارد، پرجرقه، کنایه از پر از هیجان
فرهنگ فارسی عمید
پرشکم
- پرشکم
- کلان شکم. بزرگ شکم: کعر، کودک پرشکم. اکعر، پرشکم فربه. (منتهی الارب).
- پرشکم گردیدن، کلان شکم گردیدن. بزرگ شکم گردیدن: کعرالصبی، پرشکم گردید (کودک) از بسیارخواری. کشاء. تکشوّء. مسعور. (منتهی الارب) : کشی ٔ، تکشوّء، کشاء، پرشکم شدن از طعام
لغت نامه دهخدا