معنی احمرار - فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با احمرار
اسمرار
- اسمرار
- سخت گندمگون شدن. (ناظم الاطباء). گندمگونی. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
احذرار
- احذرار
- در خشم شدن. (منتهی الارب) ، قلاده های سگان
لغت نامه دهخدا
احورار
- احورار
- سخت سپید گردیدن. سپید شدن. (تاج المصادر بیهقی).
لغت نامه دهخدا
احرار
- احرار
- جمع حر، آزادگان، ایرانیان جمع حر حران آزادان آزادگان، ایرانیان
فرهنگ لغت هوشیار