دو یا چند تن که اقامت آنان مساوی باشد هم قد: وکواعب اترابا و کنیزکان هم بالا هم آسا هم زاد، معادل برابر: اما چکنم که ایام مصابرت در درازی گویی از روز محشر زاده و اعوام مهارجت هم بالای ساق قیامت افتاده
هم قد. (یادداشت مؤلف) : کنیزی را که هم بالای او بود به حسن و چابکی همتای اوبود. نظامی. چو قد ویس بت پیکرچنان شد که هم بالای سرو بوستان شد... فخرالدین اسعد. دُر بار می در پای او از دیده هم بالای او گر در جوار رای او دل صدر والا یافتی. خاقانی. ، مناسب. جور. هم اندازه: شهنشاهی که درع شرع هم بالای او باشد قدردستی که فرق شرع نطع پای او باشد. خاقانی
آنچه رو به بالا باشد مقابل سرازیر، محلی که رو به بالا میرود سربالایی فراز مقابل سرازیر نشیب، افزون متجاوز... هفتاد هزار بالش سر بالا آمد که بر ممالک برات نوشتند یا جواب سر بالا. پاسخ طفره آمیز. یا سربالا جواب دادن، جواب سرسری و طفره آمیز دادن
شخصی که بقد و بالا و سن و سال با کسی که داماد می شود برابر است و او را در قدیم مانند داماد می آراستند و با او خانه عروس می بردند ساق دوش. شخصی که بقد و بالا و سن و سال با کسی که داماد می شود برابر است و او را در قدیم مانند داماد می آراستند و با او خانه عروس می بردند ساق دوش