جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با نودر

نودر

نودر
دهی است از دهستان گل فریز بخش خوسف شهرستان بیرجند، در 30هزارگزی مشرق خوسف و 13 هزارگزی شمال غربی گل، در منطقۀ کوهستانی معتدل هوائی واقع است و 108 تن سکنه دارد. آبش از قنات، محصولش غلات و پنبه و میوه ها، شغل مردمش زراعت است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا

نودر

نودر
نام پسر منوچهر که به دست افراسیاب گرفتار شد. (از جهانگیری). اصل نوذر است. (حاشیۀ برهان قاطع چ معین). رجوع به نوذر شود
لغت نامه دهخدا

نودر

نودر
چیز نودرآمده و تازه پیداشده. (انجمن آرا) (آنندراج). هر چیزی را گویند که حادث باشد یعنی نو به هم رسیده و پیدا شده باشد اما حادث به ذات نه حدوث به زمان، و به معنی بدیع و پسندیده نیز آمده است. (برهان قاطع). از برساخته های فرقۀ آذرکیوان است. در شارستان چهارچمن ص 107 آمده: ’چیزی را گویند که حادث (بود) ، نه حادث زمان، بلکه حدوث ذاتی از آن مراد است، و به معنی بدیع و تازه و پسندیده نیز آمده است’. (حاشیۀ برهان قاطع چ معین)، فرزند عزیز و گرامی. نودره (؟). (انجمن آرا). رجوع به نَوَده شود
لغت نامه دهخدا