معنی مستگر
مستگر
رنجور، آزرده
تصویر مستگر
فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با مستگر
دستگر
دستگر
آنکه دست سازد خالق ید
فرهنگ لغت هوشیار
مستمر
مستمر
پیوسته
فرهنگ واژه فارسی سره
مستقر
مستقر
ماندگار، برپا شده
فرهنگ واژه فارسی سره
مستتر
مستتر
نهان، پنهان
فرهنگ واژه فارسی سره
سمتگر
سمتگر
جانبدار و طرفدار رفیق
فرهنگ لغت هوشیار
مستمر
مستمر
دائم، همیشه، پیوسته، دائمی و همیشگی
فرهنگ فارسی عمید
مستتر
مستتر
جایی که در آن پنهان می شوند، نهانگاه
فرهنگ فارسی عمید
مستقر
مستقر
جای گرفته، قرارگاه، جای قرار گرفتن، مقر
فرهنگ فارسی عمید
مستور
مستور
پوشیده، درپرده، دارای پوشش، پاک دامن، عفیف
فرهنگ فارسی عمید