جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با گوشت آلود

گوشت آلود

گوشت آلود
پر گوشت فربه گوشت ناک: لیکن هر تنی این علاج بر نتابد جز مردم جوان گوشت آلود را که بتازی لحیم گویند نه شحیم
فرهنگ لغت هوشیار

گوشت آلو

گوشت آلو
پر گوشت فربه گوشت ناک: لیکن هر تنی این علاج بر نتابد جز مردم جوان گوشت آلود را که بتازی لحیم گویند نه شحیم
فرهنگ لغت هوشیار

گوشت آگند

گوشت آگند
آکنده به گوشت، لقمه نان که در داخل آن گوشت گذارند، خوراکی که از روده آکنده از گوشت و مصالح پزند
فرهنگ لغت هوشیار

گوشت آکند

گوشت آکند
آکنده به گوشت، لقمه نان که در داخل آن گوشت گذارند، خوراکی که از روده آکنده از گوشت و مصالح پزند
فرهنگ لغت هوشیار

گوشت آکند

گوشت آکند
آکنده به گوشت. لقمه های نان که در میان آن گوشت نهند. ملحم. عصیب. (یادداشت مؤلف). گوشت آگند
لغت نامه دهخدا

گوشت آور

گوشت آور
آنچه که گوشت آورد آنچه بفربهی گراید، پر گوشت فربه: بزرگ سر گوشتاور و سپید که بزردی زند
فرهنگ لغت هوشیار

گوشتالود

گوشتالود
گوشتالو، فربه، بسیارگوشت، پرگوشت، گوشت دار، گوشتناک: لکن هر تنی این علاج برنتابد جز مردم جوان گوشت آلود را که به تازی لحیم گویند نه شحیم، (ذخیرۀ خوارزمشاهی)، و مردم فربه و گوشت آلود از دق دور باشد لیکن بیماریهای دیگرادا کند، (ذخیرۀ خوارزمشاهی)، و آن زن که شیر او دهد ... شیر او پاک و پسندیده باید و زن تندرست و بسیارخون و گوشت آلود نه پیه آلود، (ذخیرۀ خوارزمشاهی)
لغت نامه دهخدا