جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با گژار

گژار

گژار
چینه دان مرغ حوصله: بیفکنی خورش پاک را زبی اصلی بیا کنی بپلیدی ماهیان تو گژار. (بهرامی)
فرهنگ لغت هوشیار

گژار

گژار
چینه دان مرغ. اما در نسخۀ سروری به کاف تازی آمده. (حاشیۀ برهان قاطع چ معین) :
بیفکنی خورش پاک را زبی اصلی
بیاکنی به پلیدی ماهیان تو گژار.
بهرامی.
چه طایری است همایون همای همت تو
که هفت چرخ ورا دانه ای بود به گژار.
فخری (از فرهنگ رشیدی).
و رجوع به کژار و گژاژ شود
لغت نامه دهخدا

گمار

گمار
گماشتن، کسی را بر سر کاری گذاشتن، گُماریدَن، گُماردَن، بَرگُماردَن، بَرگُماشتَن
گمار
فرهنگ فارسی عمید

گذار

گذار
گذاردن، عبور، مرور، گذشتن از جایی، معبر، گذرگاه، پسوند متصل به واژه به معنای گذارنده مثلاً بنیان گذار، فروگذار، مین گذار،
گذار کردن: عبور کردن، گذشتن، برای مِثال هردم آنجا گذار می کردم / آب از آن چشمه سار می خوردم (جامی۱ - ۲۲۵)
گذار
فرهنگ فارسی عمید