جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با دغدو

دغدو

دغدو
نام مادر زردشت است و او از نسل فریدون بود. (برهان). نام مادر زرتشت، گویند که نسبش به فریدون فرخ می پیوسته. (آنندراج). زن پورشسب و مادر زردشت پیامبر ایرانی. دغدویه:
روایت کند موبد روزگار
که بگرفت دغدو به زرتشت بار.
زراتشت بهرام پژدو.
و رجوع به دغدویه و زردشت در همین لغت نامه و زراتشت نامه از زراتشت بهرام پژدو چ دبیرسیاقی شود
لغت نامه دهخدا

دغدو

دغدو
نام مرغی که وزن آن قریب شش هفت من بوده و اکنون وجود ندارد. (ناظم الاطباء). در دیگر مآخذی که در دسترس بود دیده نشد
لغت نامه دهخدا

دادو

دادو
ترکی دادا پارسی بنده خانه زاد انگلیسی فاژ (فاق)، رفک (قرنیز) غلام (عموما)، هر غلامی که از کودکی خدمت کسی را کرده باشد (خصوصا)
فرهنگ لغت هوشیار

سغدو

سغدو
قسمی خوراک. طرز تهیه آن چنینست که روده گوسفند را با گوشت و برنج و مصالح دیگر انباشته بروغن بریان کنند، آلت تناسل مرد قضیب
فرهنگ لغت هوشیار

دادو

دادو
دادا، دادک، خدمتکار پیر، پیرغلام، لَلیه، برای مِثال بیرون پَر ازاین طفلی ما را بِرهان ای جان / از منت هر دادو وز غصۀ هر دادا (مولوی - ۱۴۶۴)
دادو
فرهنگ فارسی عمید

سغدو

سغدو
سُختو، نوعی خوراک که تکه های رودۀ گوسفند را با گوشت و برنج و چیزهای دیگر پرکرده و پخته باشند،
سغدو
فرهنگ فارسی عمید

دادو

دادو
غلام (عموماً) هر غلامی که از کودکی خدمت کسی کرده (خصوصاً)
دادو
فرهنگ فارسی معین