پایخانه. (غیاث). بیت الفراغ. کنایه از متوضا و طهارتخانه و طهارت جای. دارالحدث. مستراح. آفتابه خانه. ادب خانه. آبخانه. جای ضرور. قدم جا. آبشتگاه. آبستگه. آبستگاه: بود شعر هرکس که خالی ز لطف مبر نام او را که بیت الخلاست. کمال اسماعیل (از آنندراج)
داراکخانه گنجخانه محلی که کلیه غنایم و اموال پس از تقسیم و توزیع بین ذوی الحقوق در آنجا جمع میشد خزانه کل مملکت در عهد خلفا: (و هر روز هزار درم از مال خود بصدقه دادی نه از بیت المال، نره آلت رجولیست. یا بیت المالجی (المالچی)، کسی که از طرف سلطان متصدی بیت المال بود، کسی مه از طرف سلطان مسئول نگهداری اموال غایبان و یتیمان بود حاکم امور مجهول المالک (بقول تذکره الملوک در عهد صفویه قاضی رسما این سمت را داشته)
دواخانه یا دارالشفا. (آنندراج). بیت الدواء. داروخانه: ترتیب کرده است ز بیت الدوا فلک از خوشه جو، ز صبح سنا، وز حمل لسان. جمال الدین عبدالرزاق (از آنندراج)