معنی بر جستن - فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با بر جستن
بر بستن
- بر بستن
- بستن، مقید کردن، پابند کردن
آماده کردن
فایده برداشتن، سود برداشتن
فرهنگ فارسی عمید
بار جستن
- بار جستن
- رخصت یافتن. اجازت گرفتن برای دخول بنزد شاه یا امیری:
بر درگهش نشسته بزرگان و مهتران
ازبهر بار جستن و بر ما گشاده در.
فرخی
لغت نامه دهخدا
خبر جستن
- خبر جستن
- کسب خبر کردن. جویای خبر شدن. خبر بدست آوردن. تهنبس. هنبسه. (از منتهی الارب) ، تجسس کردن. جستجو کردن. (از منتهی الارب) (تاج المصادر بیهقی)
لغت نامه دهخدا