جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با بر جا

به جا

به جا
کاری یا امری که در موقع مناسب و شایسته انجام شود، درخور، لایق
به جا
فرهنگ فارسی عمید

برشجا

برشجا
برشخا. برشجان. برشجار. نام موضعی است میان ایران و توران. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا

بی جا

بی جا
بی خود، بی فایده، بیهوده، بی مناسبت، نابه هنگام، بی مورد، بی موقع، بی وقت، بی هنگام، نابجا، نادرست، ناروا، ناشایست، ناصواب، نامتناسب، نامناسب، ناموجه، ناوارد
متضاد: بجا، روا، لامکان، بی مکان، نامتحیز
فرهنگ واژه مترادف متضاد