جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با آبرومندی

آبرومند

آبرومند
آبرودار، با آبرو، دارای اعتبار و شرف، عفیف، بامناعت
آبرومند
فرهنگ فارسی عمید

برومندی

برومندی
برومند بودن، بالغ بودن، رشید بودن، بارور بودن، خرم و شاداب بودن، کامیاب بودن، برخوردار بودن
برومندی
فرهنگ فارسی عمید

برومندی

برومندی
برومند بودن. باروری. بارداری:
میوه دارانش از برومندی
کرده با خاک سجده پیوندی.
نظامی.
لغت نامه دهخدا