جدول جو
جدول جو

معنی لک و لک

لک و لک
کند، آهسته
لک و لک کردن: کند راه رفتن، کاری را به کندی انجام دادن
تصویری از لک و لک
تصویر لک و لک
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با لک و لک

لک و لک

لک و لک
آواز کفش کسی که را رود. یا لک و لک راه افتادن، با دست تهی روی بمقصدی آوردن بدون هدف
فرهنگ لغت هوشیار

لک و لک

لک و لک
حکایت آواز و صوت کفش آنکه آهسته و پیوسته رود.
- لک و لک افتادن، به این در و آن در یا لک و لک راه افتادن. یا لک ولک توی عالم و دنیا راه افتادن. بی سبب و غرض و فایدتی با دست تهی روی به قصدی آوردن: لک و لک راه افتاده ای که چه ؟
لغت نامه دهخدا

لک و پک

لک و پک
اسباب و ادوات خانه از کاسه، کوزه و فرش، لک و پک کردن مثلاً آمد و شد، تکاپو، برای مِثال ای لک ار ناز خواهی و نعمت / گرد درگاه او کنی لک و پک (رودکی - ۵۰۴)
لک و پک
فرهنگ فارسی عمید

لک و پک

لک و پک
اسباب خانه از فرش و اثاثه و غیره: آورد لک و پک زبرای من مسکین با آنکه لکش داده ام از بهر بضاعت. (امیرخسرو جها. لغ)، بضاعت مزحات سرمایه قلیل، تکاپوی آمدو شد با تعجیل
فرهنگ لغت هوشیار

پک و لک

پک و لک
گنده و درشت و ناهموار باشد. (برهان قاطع). و نیز رجوع به پُک شود
لغت نامه دهخدا

پک و لک

پک و لک
تک و پوی و گرد مردم برآمدن. (برهان قاطع) ، بی هنری و رعنائی. (فرهنگ سروری) ، آلات خانه و به این معنی به تقدیم لک بر پک هم گفته اند و مشهور نیز این است. (برهان قاطع) :
چو لوت و پوت شود تار و مار، مرد فقیر
چه میکند خر و بز، یا چه میکند لک و پک.
(از فرهنگ سروری)
لغت نامه دهخدا