حکایت آواز و صوت کفش آنکه آهسته و پیوسته رود. - لک و لک افتادن، به این در و آن در یا لک و لک راه افتادن. یا لک ولک توی عالم و دنیا راه افتادن. بی سبب و غرض و فایدتی با دست تهی روی به قصدی آوردن: لک و لک راه افتاده ای که چه ؟
اسباب و ادوات خانه از کاسه، کوزه و فرش، لک و پک کردن مثلاً آمد و شد، تکاپو، برای مِثال ای لک ار ناز خواهی و نعمت / گرد درگاه او کنی لک و پک (رودکی - ۵۰۴)
اسباب خانه از فرش و اثاثه و غیره: آورد لک و پک زبرای من مسکین با آنکه لکش داده ام از بهر بضاعت. (امیرخسرو جها. لغ)، بضاعت مزحات سرمایه قلیل، تکاپوی آمدو شد با تعجیل
تک و پوی و گرد مردم برآمدن. (برهان قاطع) ، بی هنری و رعنائی. (فرهنگ سروری) ، آلات خانه و به این معنی به تقدیم لک بر پک هم گفته اند و مشهور نیز این است. (برهان قاطع) : چو لوت و پوت شود تار و مار، مرد فقیر چه میکند خر و بز، یا چه میکند لک و پک. (از فرهنگ سروری)