معنی سنباننده
سنباننده
سوراخ کننده
تصویر سنباننده
فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با سنباننده
سنباننده
سنباننده
آنکه سوراخ کند
فرهنگ لغت هوشیار
جنباننده
جنباننده
محرک
فرهنگ واژه فارسی سره
لنباننده
لنباننده
بالقمه های بزرگ نیم خاییده فرو برنده
فرهنگ لغت هوشیار
جنباننده
جنباننده
تکان دهنده
فرهنگ فارسی عمید
لنباننده
لنباننده
نعت فاعلی از لنباندن. فروبرندۀ لقمه های بزرگ نیم جویده
لغت نامه دهخدا
رنجاننده
رنجاننده
رنج دهنده آزار دهنده
فرهنگ لغت هوشیار
جنبانیده
جنبانیده
جنبانده
فرهنگ لغت هوشیار
چسباننده
چسباننده
کسی که دو چیز را بهم چسباند، میل دهنده منحرف سازنده
فرهنگ لغت هوشیار
خنداننده
خنداننده
آنکه کسی را بخنده درآورد
فرهنگ لغت هوشیار