رستگی رستگی خلاص. شفا. رهایی. حالت و چگونگی رَسته. رستگاری. فردوسی در احوال زن سام گوید: در وقت بچه زادن و چاک کردن شکم او و انداختن دوا به حکم سیمرغ: بسای و بیالا بر آن خستگیش ببینی هم اندر زمان رستگیش. فردوسی (شاهنامه چ دبیرسیاقی ج 1) لغت نامه دهخدا