معنی آتش خو
آتش خو
تندخو، بدخو
تصویر آتش خو
فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با آتش خو
آتش خو
آتش خو
آتش خوی. تندخوی
لغت نامه دهخدا
آتش زا
آتش زا
آنچه که از آن آتش پدید آید زاینده آتش
فرهنگ لغت هوشیار
آتش بس
آتش بس
متوقف کردن تیر اندازی
فرهنگ لغت هوشیار
آتشدخت
آتشدخت
دختر آتش یا دختری که چون آتش است، کنایه از دختر با شور و حرارت
فرهنگ نامهای ایرانی
آتش سوز
آتش سوز
آتش سوزان، حریق
فرهنگ لغت هوشیار
آتش سگ
آتش سگ
گیاهی دارویی است بنفسجالکتاب
فرهنگ لغت هوشیار
خوش خو
خوش خو
خوش اخلاق، دارای اخلاق نیک
فرهنگ فارسی عمید
آتش پا
آتش پا
تندرو، تیزرو، بی قرار، بی آرام
فرهنگ فارسی عمید
آتش بس
آتش بس
خودداری از جنگ و قطع تیراندازی
فرهنگ فارسی عمید