معنی اهل شرع - فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با اهل شرع
اهل طمع
اهل طمع
مردم حریص، کسانی که حرص و طمع بسیار دارندبرای مثال دیدۀ اهل طمع به نعمت دنیا / پر نشود همچنان که چاه به شبنم (سعدی - ۱۶۵)
فرهنگ فارسی عمید
اهل خرد
اهل خرد
مردم خردمند، صاحبان خِرَد، مردمان عاقِل، خردمندان، اَلِبّاء، ذَوِی الاَلباب، ذَوِی العُقول، اُولُوالاَلباب، اَهلِ عُقول برای مثال بزرگش نخوانند اهل خرد / که نام بزرگان به زشتی برد (سعدی - ۸۵)
فرهنگ فارسی عمید
اهل کرم
اهل کرم
سخی. کریم. (آنندراج). جوانمرد. سخی. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
اهل طمع
اهل طمع
حریص. طامع. آزمند: دیدۀ اهل طمع به نعمت دنیا پر نشود همچنانکه چاه به شبنم. (گلستان) ، برآمدن ماه نو، به آواز گریستن کودک. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، کشتن بشمشیر کسی را، بریدن بشمشیر. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) ، بسوی کام برداشتن تشنه زبان را تا ریق گرد آید. (منتهی الارب) (آنندراج) ، هلال ماه دیدن. ماه نو دیدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). بسوی هلال نگاه کردن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). ماه نو دیدن. (تاج المصادر بیهقی) (مؤید)
لغت نامه دهخدا
اهل شریعت
اهل شریعت
متشرعین. پیروان شریعت. مقابل اهل حکمت: اندرین روزگار غالب خلق روی از دین حق گردانیده اند و بازار حکمت کاسد است و مزاج اهل شریعت فاسد است. (جامع الحکمتین ص 18)
لغت نامه دهخدا
اهل خرد
اهل خرد
خردمند. باخرد. عاقل: کجا عقل یا شرع فتوی دهد که اهل خرد دین به دنیی دهد. سعدی. بزرگش نخوانند اهل خرد که نام بزرگان بزشتی برد. (گلستان)
لغت نامه دهخدا
جدول جو جستجوی پیشرفته در مجموعه فرهنگ لغت، دیکشنری و دایره المعارف گوناگون
© 2025 | تمامی خدمات جدول جو رایگان است.