معنی یزشمند - فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با یزشمند
یارمند
- یارمند
- یاری دهنده، یار و دوست، برای مِثال نگهدار تاج است و تخت بلند / تو را بر پرستش بُوَد یارمند (فردوسی - ۷/۹۲)
فرهنگ فارسی عمید
یالمند
- یالمند
- ویژگی مردی که زن و فرزند دارد، برای مِثال ضعیفم یالمندم تنگدستم / چه خوانم داستان رامی و ویس (سوزنی - لغتنامه - یالمند)
فرهنگ فارسی عمید