جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با غیرت آوردن

غیرت آوردن

غیرت آوردن
رشک بردن و جنبیدن و به مخالفت برخاستن:
ساقی به جام عدل بده باده تا گدا
غیرت نیاورد که جهان پربلا کند.
حافظ
لغت نامه دهخدا

غیرت خوردن

غیرت خوردن
رشک بردن و رقابت کردن. غیرت داشتن. (ناظم الاطباء). غیرت بردن. غیرت آوردن. رجوع به غیرت و غَیرَه شود، حفظ ناموس کردن. (ناظم الاطباء). تعصب و حمیت داشتن. رجوع به غیرت و غَیرَه شود
لغت نامه دهخدا

حسرت آوردن

حسرت آوردن
حسرت خوردن. حسرت کشیدن:
بر گذشته حسرت آوردن خطاست.
مولوی
لغت نامه دهخدا

غنیمت آوردن

غنیمت آوردن
آوردن اموالی که به غنیمت گرفته شده است. آوردن غنیمت. غنیمت گرفتن. رجوع به غنیمت و غَنیمه شود
لغت نامه دهخدا

نفرت آوردن

نفرت آوردن
ایجاد کراهت و رمیدگی و اشمئزاز کردن: زنان و مخنثان را برگمارند تا از معشوق او حکایتهاء زشت ناپسندیده که مردم را از آن ننگ آید و نفرت آرد می گویند تا دل او سرد شود. (ذخیرۀ خوارزمشاهی)
لغت نامه دهخدا