معنی ضمنا - فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با ضمنا
ضمنا
- ضمنا
- در آن میان هم چنین نیز در میان مکتوب یا کلام در ضمن در طی، به طور اشاره به کنایه مقابل صریحا صراحه
فرهنگ لغت هوشیار
آمنا
- آمنا
- ایمان آوردیم گرودیم و براست داشتیم: متحسب آمنا و صدقنا سر از گریبان شرع بر آورد
فرهنگ لغت هوشیار
امنا
- امنا
- جمع امین، امینان، امانت داران، در منی فرود آمدن، جایی در راه، هنج، خون ریختن، آب دادن، زنهار دادن، معتمدان، استواران، کسانی که بر آنان اعتماد کنند
فرهنگ لغت هوشیار