جدول جو
جدول جو

معنی صندوقچه

صندوقچه
صندوق کوچک
صندوقچۀ سر: کنایه از آنکه راز کسی را می داند ولی آن را نگه می دارد و فاش نمی کند، رازدار
تصویری از صندوقچه
تصویر صندوقچه
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با صندوقچه

صندوقچه

صندوقچه
مصغر صندوق. صندوق کوچک. جعبه. درج:
صندوقچۀ عدل تو مانده ست بطرطوش
دستورچۀ جور تو در پیش و کنارست.
ناصرخسرو
لغت نامه دهخدا

صندوقه

صندوقه
کارسانه آنچه به شکل صندوق باشد، یا صندوق سینه. قفسه سینه
صندوقه
فرهنگ لغت هوشیار

صندوقه

صندوقه
نوعی دیوار که آجرها را در آن ایستاده مانند دیوارۀ صندوق، قرار دهند، به طوری که میان هر دو آجر به پهنای یک آجر خالی باشد
صندوقۀ سینه: در علم زیست شناسی کنایه از قفسۀ سینه، قسمت بالای ستون فقرات، دنده ها و استخوان جناغی که قلب و ریه ها در آن قرار دارد
صندوقه
فرهنگ فارسی عمید

صندوقه

صندوقه
دیوار از دو آجر یا دو خشت که میان آن دو به پهنای آجر یا خشت تهی باشد، دیوار از خشت یا آجر یک لا که میان دو بام یا دو حائط کشند
لغت نامه دهخدا

صندوقلو

صندوقلو
دهی از دهستان آغمیون بخش مرکزی شهرستان سراب، واقع در 26 هزارگزی شمال خاوری سراب و 13 هزارگزی شوسۀ سراب به اردبیل. کوهستانی، معتدل و دارای 28 تن سکنه است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا

هندوبچه

هندوبچه
بچۀ سیاه. بچۀ هندی:
هندوبچه ای سازد از این ترک ضمیرم
زآن تا نشناسند بگرداند جلباب.
خاقانی
لغت نامه دهخدا