جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با ریسیده

ریسیدن

ریسیدن
پنبه یا پشم را با دوک ریسیدن تافتن تابیدن:) می آسوده در مجلس همی گشت رخ میخواره همچون می همی رشت (ویس و رامین)
فرهنگ لغت هوشیار

ریشیده

ریشیده
رنگ و رو رفته، برای مِثال رخم از رنگ توست ریشیده / دلم از زلف توست پیچیده (عنصری - ۳۶۹)، ریشه ریشه
ریشیده
فرهنگ فارسی عمید

ریسیدن

ریسیدن
ابریشم یا پشم یا پنبه را تاب دادن و به شکل نخ یا ریسمان درآوردن، تابیدن
ریسیدن
فرهنگ فارسی عمید