جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با راست ساز

راست ساز

راست ساز
نوعی از فنون سازندگی، صفتی از صفات سازهای ذوات الاوتار، چراغی که در دستگاه برق امتداد جریان را از یک طرف مستقیم میکند دستگاهی که یک جریان الکتریکی متناوب را به یک جریان یک طرفه تبدیل نماید مستقیم کننده
فرهنگ لغت هوشیار

راست ساز

راست ساز
مستقیم کننده، راست کننده، از کجی برآرنده، استقامت دهنده،
نوعی از فنون سازندگی و صفتی از صفات سازهای ذوالاوتار است، (آنندراج) (برهان)، یکی از صفات سازهای ذوالاوتار و هم آهنگ، (ناظم الاطباء)، در اصطلاح الکتریسیته: مستقیم کننده در چراغهائی که برای برق بکار میرود،
لغت نامه دهخدا

راست باز

راست باز
بی حیله و نیرنگ، درستکار، برای مِثال نداریم بر پردۀ کج بسیچ / به جز راست بازی ندانیم هیچ (نظامی۶ - ۱۱۳۷)
راست باز
فرهنگ فارسی عمید

راست باز

راست باز
که راست بازد، که در بازی غدر و تزویر و دورویی نکند، که جر نزند، که در قمار دغلی نکند، پاکباز، که دغا و دغل نکند در قمار، مقابل دغل باز: هو تقی الظرف، یعنی امین راست باز است، نه خائن و دغل باز، (منتهی الارب)، راست، (یادداشت مؤلف)، بی غدر و تزویر:
این کارزنان راست باز است
افسون زنان بد دراز است،
نظامی،
- راست باز و پاکباز، آنکه در بازی و بمجاز در کارها بی غدر و تزویر باشد،
، صادق، (آنندراج) (ناظم الاطباء)، امانت دار، راست معامله، (آنندراج)، دیندار، با اعتقاد، (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

راست کار

راست کار
دُرُستکار، کسی که کارهایش از روی راستی و درستی باشد، امین، پاک دَست، دُرُست کِردار، صَحیحُ العَمَل، برای مِثال خواهی که رستگار شوی راست کار باش / تا عیب جوی را نرسد بر تو مدخلی (سعدی۲ - ۶۸۰)
راست کار
فرهنگ فارسی عمید

ساعت ساز

ساعت ساز
آنکه ساعت بسازد، سازندۀ ساعت، کسی که ساعت را تعمیر کند
ساعت ساز
فرهنگ فارسی عمید

ساعت ساز

ساعت ساز
کسی که ساعت میسازد. آنکه شغل او ساختن یا تعمیر ساعت است
لغت نامه دهخدا

رعایت ساز

رعایت ساز
رعایت سازنده. رعایت کننده. پاس دارنده. که مراعات کند. که نگهداری کند:
گشت با فتح از آن ولایت باز
با رعیت شده رعایت ساز.
نظامی
لغت نامه دهخدا