معنی حاشا کردن - فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با حاشا کردن
حاشا کردن
- حاشا کردن
- ارندانیدن ریزش زدن انکار کردن منکر شدن کاری را
فرهنگ لغت هوشیار
حاشا کردن
- حاشا کردن
- ابا ورزیدن، تکذیب کردن، انکار کردن، منکر شدن
متضاد: پذیرفتن، تایید کردن، تصدیق کردن
فرهنگ واژه مترادف متضاد
احیا کردن
- احیا کردن
- زنده کردن، آباد کردن از نو به رونق و رواج آوردن، از سختی شدید رهایی دادن، اکسید کردن یعنی گرفتن و کم کردن اکسیژن یا کلر و یا ظرفیت یک جسم
فرهنگ لغت هوشیار
حاضر کردن
- حاضر کردن
- آماده کردن مهیا ساختن، حاضر آوردن بحضور آوردن
فرهنگ لغت هوشیار
حاصل کردن
- حاصل کردن
- الفنجیدن فرا آوردن توزیدن ویندیدن جمع کردن فراهم آوردن تحصیل کردن، نتیجه گرفتن
فرهنگ لغت هوشیار