معنی جادوانه جادوانه بسیار زیبا، برای مثال قیاس کردم و آن چشم جادوانۀ مست / هزار ساحر چون سامریش در گله بود (حافظ - ۴۳۲) تصویر جادوانه فرهنگ فارسی عمید
جادوانه جادوانه مانند جادوان (عمل کردن)، مانند جادوگر: (آن چشم جادوانه عابد فریب بین کش کاروان حسن بدنباله میرود) (حافظ) فرهنگ لغت هوشیار
جاودانه جاودانه پاینده، پایدار، همیشگی، برای مِثال اگر مرد رنجی اگر مرد گنج / نه گنجت بُوَد جاودانه نه رنج (فردوسی - ۸/۳۹۶ حاشیه)، تا همیشه، برای مِثال اگر غم را چو آتش دود بودی / جهان تاریک بودی جاودانه (شهید بلخی - شاعران بی دیوان - ۳۶) فرهنگ فارسی عمید
جاودانه جاودانه ابدی، پایا، جاویدان، مخلد، مستمر، همیشگی، دایماً، هموارهمتضاد: موقت فرهنگ واژه مترادف متضاد
پادرانه پادرانه کسی که نام او را در سیاهه سربازان بنیچه دهات مینوشتند در صورتیکه بجای خود کس دیگری را بخدمت سربازی اعزام میکرد ماهانه ای باو می پرداخت (قاجاریه) فرهنگ لغت هوشیار