معنی بوسنده - فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با بوسنده
بوسنده
- بوسنده
- آنکه ببوسد. بوسه زننده. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
بیوسنده
- بیوسنده
- اُمیدوار، آنکه نسبت به برآورده شدن آرزویش خوشبین باشد، آرزومند، متوقع، مایۀ امید، مُرتَجی، راجی
فرهنگ فارسی عمید