معنی نگه دارنده - فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با نگه دارنده
نگه دارنده
- نگه دارنده
- آنکه یا آنچه چیزی را نگاه دارد محافظ. یا قوت (قوه) نگاه دارنده. قوه ماسکه، یکی از اجزاء اسطرلاب ممسکه
فرهنگ لغت هوشیار
نگه دارنده
- نگه دارنده
- حافظ. مستحفظ. (ناظم الاطباء). نگاه دارنده. نگاه دار. نگه دار. رجوع به نگاه دار شود:
نگه دارندۀ بالا و پستی
گوا بر هستی او جمله هستی.
نظامی
لغت نامه دهخدا
نگاه دارنده
- نگاه دارنده
- آنکه یا آنچه چیزی را نگاه دارد محافظ. یا قوت (قوه) نگاه دارنده. قوه ماسکه، یکی از اجزاء اسطرلاب ممسکه
فرهنگ لغت هوشیار
رنجه دارنده
- رنجه دارنده
- موذی. آزاررسان. رنجاننده:
رنجه دارنده کم زید چو مگس
هست بی رنج از آن زید کرگس.
سنایی
لغت نامه دهخدا
نگه داره
- نگه داره
- مخفف نگاه دارنده و نگه دارنده. (برهان قاطع) (آنندراج). حافظ. مستحفظ. (ناظم الاطباء). به این معنی نگه دار مستعمل است. (حاشیۀ برهان قاطع چ معین)
لغت نامه دهخدا