جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با نفس الامر

نفس الامر

نفس الامر
ویمند زاد، روامید (نفس کل) روانبد حد ذات هر شی، مرتبه عقل فعال، نفس کلی، عالم امر یعنی عالمی که روح و حقیقت عالم اجسام است
فرهنگ لغت هوشیار

نفس الامر

نفس الامر
حقیقت کار. (ناظم الاطباء) (غیاث اللغات). اصل مدعا. حاق واقع، ثابت محقق. کار واقعی. (غیاث اللغات) ، کلمه نفس الامر یعنی حد ذات هر شی ٔ و بعضی گفته اند مراد مرتبۀ عقل فعال است و عقل اول و نفس کلیه را نیز نفس الامر نامند، و عالم امر یعنی عالمی را که روح و حقیقت عالم اجسام است نفس الامر گویند. (فرهنگ علوم عقلی ص 596 از اسفار و کشاف اصطلاحات الفنون) ، عبارت از علم ذاتی است که حاوی همه صور اشیاء بود از جزئی و کلی و صغیر و کبیر و اجمال و تفصیل، علمی باشد یا عینی. (تعریفات)
لغت نامه دهخدا

نافذ الامر

نافذ الامر
فرمانروا آنکه حکمش مطاع است نافذ امر: کرده شاه از در ستی قلمش نافذ الامر جمله عجمش. (نظامی)
فرهنگ لغت هوشیار

نفس الاماره

نفس الاماره
نفس اماره در فارسی روان فرودین روان فرمانده نفس اماره
نفس الاماره
فرهنگ لغت هوشیار